ازخواب پا شدند تفنگ و پرنده و... کم کم رها شدند تفنگ و پرنده و....
پشت سکوت ساکت مرد شکارچی تک تک صدا شدند تفنگ و پرنده و...
این چندمین گلوله این چندمین خطا کفر خدا شدند تفنگ و پرنده و...
امروز سیر سیر نشستند و گپ زدند تا آشنا شدند تفنگ و پرنده و...
با آخرین گلوله ی داغ شکارچی از هم جدا شدند تفنگ و پرنده و...
با آخرین گلوله خودش را شکار کرد
غرق عزا شدند تفنگ و پرنده و...